تو را که اعتراف کنم
دیوارها سیاه می شوند
تو را که اعتراف کنم
پنجره ها قرمز می شوند و خون رنگ
تو را که اعتراف کنم
پستو ها پر می شوند از آه
تو را چگونه ... چگونه فریاد کنم عزیز
وقتی نفس همین جا هم تنگ است
وقتی دست ها را فرصت روئیدن نیست
وقتی ریشه ها می دوند تا ته
و به هیچ نمی رسد
جز لجن و لجن
تو را چگونه بنویسم
اینجا که هزار نور روشنش نمی کند
که بزرگش نمی کنند ....
تو را
تو را
چگونه بخوانم...
( پرنیان )